اقدامات تروريستي سازمان منافقین که از ابتدای دهه شصت شروع شده بود ؛ تا پايان سال 1362 با هدف ضربه به بدنه نظام جمهوري اسلامي شامل پاسداران، بسيجيان و همچنين افراد انقلابي طرفدار نظام همچنان ادامه داشت . این واقعیت در آمار ارائه شده از سوی سازمان نیز مشهود است ؛ از ميان 2800 نفري كه از 30 خرداد 1361 تا 30 خرداد 1362 در معرض ترور سازمان قرار گرفته و به شهادت رسیدند ؛ تنها 40 نفر عضو سپاه پاسداران بودند و بقیه از مردم عادی بودند ! و این حکایت انتقام کِشی از مردمی بود که با آگاهی از اهداف این سازمان ، آنان را حامی خود ندانسته و به عنوان منافق می شناختند !
همراه با اقدامات تروریستی سازمان منافقین ، در روز 13 تیرماه سال 1361 شوکی بزرگ به دستگاه دیپلماتیک جمهوری اسلامی وارد شد که می تواند یکی از مهمترین رخدادهای دهه شصت باشد ؛ حکایتی از تروریسم بین المللی بر علیه نظام جمهوری اسلامی ایران . "محسن " رایزن اول سفارت جمهوری اسلامی ایران در بیروت به همراه سه دیپلمات دیگر ایرانی به نام های "احمد متوسلیان"، "کاظم اخوان" و "تقی رستگار مقدم" به همراه چند پلیس محافظ، به دست شبه نظامیان حزب راستگرا و مسیحی "کتائب" لبنان ـ که از حمایت رژیم اشغالگر قدس نیز برخوردار بودند ؛ در مسیر بقاع ـ طرابلس ربوده شده و به یکی از مقرهای جنگی این حزب انتقال یافتند. پلیسهای محافظ دیپلماتها آزاد و گفته می شود که دیپلمات ها به رژیم صهیونیستی تحویل داده شده اند !
سال 1361 به گونه ای آغاز شد که سازمان مجاهدین خلق ( منافقین) با توجه به عدم موفقیت در مرحله اول برنامه خویش برای سرنگوني نظام جمهوري اسلامي ، ضربه به بدنه نظام جمهوري اسلامي يا به تعبير خود، سرانگشتان رژيم، شامل پاسداران، بسيجيان و همچنين افراد انقلابي طرفدار نظام را در دستور كار خود قرار داد.
خط ترور مردم و شخصیت های نظام اسلامی از سوی سازمان مجاهدین خلق( منافقین) ادامه داشت و در برخی موارد گروهک های دیگر مثل کومله نیز در غرب و شمالغرب کشور و اشرار در نقاط مرکزی و جنوبی کشور این حرکت را پی می گرفتند . به طوری که در ماه های آذر ، دی و بهمن 60 ده ها ترور در تهران ، قزوین ، سردشت ، مریوان و نقاط دیگر کشور به وقوع پیوست .
پس از پنجم مهر ماه سال 1360 و فتنه سازمان مجاهدین خلق ، جریان نفاق در اشکال مختلف در کشور و گروهک های ضد انقلاب در غرب و شمالغرب کشور ، تقابل با نظام اسلامی را همچنان ادامه می داد ند. به طور مثال6مهر انفجار در دبیرستان صنعتی دیباج در همدان ، 7مهر حمله مسلحانه به بازاری در گرگان و شهادت دو تن و مجروحیت 6 تن دیگر ، حمله مسلحانه تروریست های دموکرات به روستایی در اطراف ارومیه و شهادت یک نفر از اهالی روستا در همانروز،8مهر ترور یک افسر مومن و انقلابی ارتش جمهوری اسلامی در بروجرد،10 مهر انفجار بمب در یکی از حوزه های انتخاباتی در شهر سنندج توسط گروهک های تروریستی ضدانقلاب و در نتیجه آن شهادت 2 تن و مجروحیت 15 تن دیگر،10 مهر یعنی روز انتخابات ریاست جمهوری ، حمله تروریستی منافقین جهت ترور سرپرست بنیاد شهید در تهران و ترور یک بسیجی در همدان و
منافقین پس از حادثه هفتم تیر تا پایان شهریور خط ترور ، شهادت مردم ومسئولان را همچنان ادامه می دادند .آنها گرچه توانستند ضربات غیر قابل جبرانی را به پیکر نظام اسلامی وارد سازند ؛ ولی همچنان در برابر اراده مردم در دفاع همه جانبه از نظامشان ، هرروز نسبت به روز قبل منفعل تر می شدند . آنها در 14 مرداد ماه دکتر حسن آیت را به شهادت رساندند . سید حسن آیت، پس از پیروزی انقلاب اسلامی علاوه بر کار تدریس، نمایندگی مردم نجف آباد را در مجلس خبرگان به عهده گرفت و با عضویت در هیات رئیسه نقش اساسی در تصویب اصل ولایت فقیه ایفا کرد و به همین دلیل جز اهداف سازمان مذکور قرار گرفت . ایشان از بازماندگان حادثه هفتم تیر نیز بود .
در بخش قبل به اقدامات سازمان منافقین خلق در تقابل مسلحانه با نظام اسلامی اشاره شد ؛ به اقداماتی که در را ستای عملیات روانی و ایجاد جو یاس نا امیدی و کشتن مردم و مسئولان نظام و در جهت اهداف استکبار جهانی و خواست رژیم بعث عراق انجام می گرفت . همچنین در ادامه به حادثه هفتم تیر و شهادت شهید مظلوم دکتر بهشتی و یارانش پرداختیم . نکته ای که در خصوص این رخداد تلخ قابل تامل و عبرت آموزی است ؛ ماهیت عامل بمب گذاری است . او فردی به نام محمدرضا کلاهی، دانشجوی رشته برق دانشگاه علم و صنعت بود که پس از پیروزی انقلاب به سازمان مجاهدین خلق پیوست و با حفظ این عضویت، ابتدا پاسدار کمیته انقلاب اسلامی شد و بعد با هدایت سازمان، به داخل حزب جمهوری اسلامی راه پیدا کرد. او در حزب ارتقاء یافت و مسوول دعوتها برای کنفرانسها و میزگردها و جلسات شد. ضمن آنکه مسوول حفاظت حزب نیز گردید. او پس از آنکه اعتماد همگان را به خوبی جلب نمود ؛ در هفتم تیر ماه بمب را با کیف دستی خود به داخل جلسه حزب جمهوری اسلامی انتقال داد و دقایقی قبل از انفجار، از ساختمان حزب خارج شد. پس از انفجار نیز مدتی در منزل یکی از اعضای سازمان مخفی و نهایتا از طریق مرزهای غربی کشور به عراق گریخت .
در بخش های قبل به اهمیت و چرایی و باز شناسی دهه شصت در تاریخ انقلاب اسلامی اشاره شد و سپس جریان بنی صدر و اتفاقات پس از انتخاب وی و همچنین حوادث ناگوار پس از عزل ایشان مرور گردید و آنگاه به تحرکات سازمان مجاهدین خلق در تقابل با نظامی نوپای اسلامی پرداختیم ؛ نظامی که در کمترین زمان ممکن از آغاز تولدش ، مردم سالاری را در انتخابات مختلف به اثبات رسانده بود . در این بخش به بیان نمونه هایی از اقدامات این گروهک ضد مردمی می پردازیم ؛ اقداماتی همچون ترور ، آتش سوزی و . که در راستای اهداف و برنامه های استکبار جهانی و رژیم م بعثی در به زانو درآوردن نظام جمهوری اسلامی قرار داشت .
با فرا رسیدن 30 خرداد 60، منافقین عملا وارد فاز مسلحانه درمخالفت با نظام اسلامی شدند. برای آنها نوع سوژه خیلی معنا نداشت . اگر می توانستند ضمن ایجاد ترس در بین مردم ، باعث دلسردی توده های مردم شوند و بذر نا امیدی و یاس را در بستر جامعه انقلابی بپاشانند ؛ به هدف خود رسیده بودند . و اگر در بین این ترور ها شخصیت های تاثیر گذار نیز بود ؛ به اهداف خود امیدوارتر می شدند .
در آخرین روزهای بهار سال جاری کتاب " هشت منزل " پیرامون آموزه های کار بردی دفاع مقدس به قلم فتح اله نادعلی چاپ و منتشر گردید . کتاب مذکور که به دریافت برخی آموزه های کار بردی دفاع مقدس پرداخته است ؛ مباحثی را پیرامون ؛ الگوی سبگ زندگی ،الگوی مدیریت برتر ،عوامل موثر در تقویت قدرت ملی و مولفه های انگیزشی در دوران دفاع مقدس و زندگی فردی ، خانوادگی ، اجتماعی در چهار فصل مطرح می نماید . برخی از مباحث مطرح شده در این کتاب به شرح زیر است :
در کنار اقدامات نظامی و اطلاعاتی سازمان منافقین در داخل خاک عراق و فعالیت های دیپلماتیک بر علیه نظام جمهو ری اسلامی ، جریان ترور ، ایجاد نا امنی و وحشت با هدف نا امیدی مردم و کم رنگ کردن پیروزی های رزمندگان اسلام در جبهه های حق بر علیه باطل از سوی این سازمان کم و بیش ادامه می یافت و هرجا که مردم بنا داشتند ؛ در تداوم حمایت از نظامشان حماسه ای دیگر به وجود آورند ؛ خشم این گروهک بیشتر می شد ؛ به نوعی از مردم در مقابل این حمایت ، انتقام کشی می نمود.
در سال1364 چهره نفاق سازمان مجاهدین خلق به شکلی دیگر خود نمایی کرد . رجوی که نیاز داشت ؛ برای کنار زدن تمام رقبای احتمالی و برقراری نوعی استبداد و خودرأیی، در مقامی قرار گیرد که کسی یارای نزدیک شدن به آن و شریک شدن در تصمیم گیری هایش را نداشته باشد ؛ توانست با کمک مریم قجرعضدانلو (همسر مهدی ابریشمچی) مقام جدیدی را به نام "رهبری عقیدتی مجاهدین" به وجود آورد . این حرکت ،در حقیقت نمایشی بود که او می خواست از درون آن قدرتی همسان قدرت ولی فقیه در هدایت جامعه دینی ایران و نظام جمهوری اسلامی در آید .
سال 1361 به گونه ای آغاز شد که سازمان مجاهدین خلق ( منافقین) با توجه به عدم موفقیت در مرحله اول برنامه خویش برای سرنگوني نظام جمهوري اسلامي ، ضربه به بدنه نظام جمهوري اسلامي يا به تعبير خود، سرانگشتان رژيم، شامل پاسداران، بسيجيان و همچنين افراد انقلابي طرفدار نظام را در دستور كار خود قرار داد.
درباره این سایت